اجتهاد در مقابل نص توسط ابوبکر، عمر و عثمان
وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى (3) - سوره النّجم، آیه 3
و از سر هوس سخن نمىگوید.
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى (4) - سوره النّجم ـ آیه 4
این سخن بجز وحیى که وحى مىشود نیست.
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ - سوره القلم آیه 51
و آنان که کافر شدند چون قرآن را شنیدند چیزى نمانده بود که تو را چشم بزنند و مىگفتند او واقعا" دیوانهاى است.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای آنکه عدّه ای کم بودن سنّ علی این ابیطالب (علیه السّلام) را پس از ایشان بهانه نکنند و گردن به خلافت و امامت او ندهند و برای اینکه بدانند چیزی که به امر خداست، ربطی با سنّ ندارد و کسی نباید این را بهانه کند، فرماندۀ قشون لشکر اسامه (که به جنگ رومیان می رفتند تا هم دفع حمله های غافلگیرانۀ آنها را بکنند و هم آنها را به اسلام دعوت کنند) را یک جوان هیجده ساله به نام اسامه بن زید قرار داد و فرمود: تو ای ابی بکر و تو ای عمر و تو ای عثمان، باید اطاعت امر این جوان هیجده ساله را کنید. امیر و فرماندۀ شما این جوان هیجده ساله است و ملعون است کسی که از لشکر اسامة بن زید تخلّف و از فرمان وی سرپیچی کند.
برگرفته از کتاب اجتهاد در مقابل نص نوشته سیّد عبدالحسین شرف الدّین (رحمة الله علیه)